ذهنی موفق

ساخت وبلاگ

به نام خدا

جلسه یازدهم .. اعتماد(بخش سوم)

سلام خدمت دوستان دنبال کننده بحثای من .. از وقفه ای که بین جلسات پیش اومد خیلی معذرت میخوام ..

ولی بازهم بحث شیرین اعتماد رو میخوام پیش بکشم بخش اخری که میخام درمورد اعتماد حرف بزنم ..

خب پیوست به دو بخش قبل این بخش هم میتونه حائز اهمیت باشه .. اهمیت اعتماد رو بیان کردیم و گفتیم همه جا به کار میاد حتی گفتن اینکه به شخصی اعتماد داریم اون رو متحول میکنه ..یه قاتل رو در نظرتون مجسم کنین که ادم بسیار بی احساسیه ..ادم قاتل باشه بی احساس هم باشه خیلی تیرگی قلبش رو فرا میگیره پس وقتی بهش میگن فلان شخص باید بمیره اون بدون اینکه بخاد هم میره و عین یه رباط اون رو میکشه ..یک روز این شخص قاتل رو اجیر میکنن تا یه مرد با خدا رو از بین ببره ..ولی ازش میخان که اوایل رابطه اش با مرد فقط به اون نزدیک شه تا مدارک مهم این شخص رو بدزده سپس اون رو بکشه قاتل ماجرا این امر رو قبول میکنه و دنبال رو مرد میشه .. یک روز مرد به قاتل یهویی بحث اعتماد رو پیش میکشه به اون میگه از اینکه هستی و مراقب منی بسیار خوشحالم ..قاتل میگه هیچی اون چیزی نیست که ادم فکر میکنه ..!!مرد میگه درسته ولی من به تو اعتماد دارم این برای من از هر سندی مهمتره ..!!!! تعجب حتی چشمای قاتل رو هم فرا میگیره این کلمه اعتماد دارم کاری به قاتل میکنه تا اون رو که نکشه هیچ خودشو هم فدای مرد کنه .. فقط حرف ..؟

اره درسته فقط یه جمله یه کلمه یا هرچیزی که خودتون بهش بگین ..اعتماد بعضی اوقات تموم بدن ادم رو میلرزونه گاها پیش میاد که وقتی کسی بهمون میگه بهت اعتماد دارم توانی دوباره میگیریم .. یعنی اینکه اگر من به دوستم بگم پروژه رو انجام بده و من به هرکاری که تو انجام بدی اعتماد دارم اون تمام سعی خودشو میکنه حتی اگر نتونه از اینکه نمیتونه کارم رو به اتمام برسونه استرس اینکه من ناراحت شم وجود اون رو فرا میگیره ..!! ببینین فقط حرف نه هیچی دیگه ذهن ادم رو تحت تاثیر قرار داد ..چرا به جای اینکه همه ی عمر دنبال راضی کردن بقیه واسه دوست شدن و رابطه برقرار کردن باشیم با چنین جملاتی اونها رو به سمت خودمون نکشونیم .. همه ی افراد بلا استثنا مجذوب میشن چون میفهمن ما کسی هستیم که قدرت اونها هرچقدر ناچیز رو هم درک میکنیم و بهش احترام میذاریم .. اون هم برای پس دادن جواب ما تمام تلاششو میکنه کافیه صبور باشیم ..

بحث اعتماد هرچند که کتابهای بسیاری داره و درموردش میشه هر جلسه بحث جدایی شروع کرد و در هزاران بُعد اون رو سنجید ولی همینجا کافیه ..تنها چیز مهمی که باید در اخرین حرفم بزنم و زیاد روی اون تاکید کنم اینه که بیشتر از همه به خودتون و بیشتر از خودتون به خدای خودتون اعتماد کنین اینطوری زندگی برای شما اسونتر و جذب افراد صدبار بهتر میشه ..

موفق باشید ..

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 87 تاريخ : يکشنبه 14 / 2 ساعت: 0:46

به نام خدا ..

جلسه دهم .. اعتماد(بخش دوم) ..

پیوست به جلسه قبل که در موردبحث خیلی مهم اعتماد بود این جلسه هم به ادامه همون بحث می پردازیم ولی به علت گستردگیه مطلب وابسته به بحث اعتماد میتونم جلسات زیادی رو صرف این کنم که اعتماد رو بیان کرد .. خب در جلسه قبل بیان شد که بحث اعتماد فقط به لفظ نیست یعنی نمیشه گفت (محمد به علی بگه من به تو اعتماد دارم)ولی در باطن اصلا علی رو نمیشناسه بهترین اعتماد در مرحله اول باید بین اعضای خانواده صورت بگیره سپس گستردگی روابط باعث بزرگ شدن اعتماد بین طرفین بشه پس مهم هست که اول اعتماد کردن رو از خانواده شروع کنیم چطوری ..؟ خب برای شروع کردن یک رابطه توام با اعتماد باید زندگی شکل دیگه ای به خودش بگیره .. بایدجلسات قبل رو خیلی واضح تر و با دقت بیشتری به خاطر بسپارید سپس شروع کنید به اعتماد سنجی ..یکی از دلایل مهمی که افراد نمیتونن به بقیه اعتماد کنند عدم کنترل احساسات هست یعنی به قول معروف وقتی از کسی بپرسی چرا به من اعتماد نداری..؟ مطمئنا پیش اومده در جواب شما بگه به بقیه اعتماد کردم به هیچ جا نرسیدم تو هم یکیش .. خب درجاهایی حق با اون هست ولی اعتماد کردن چون از خانواده شروع نمیشه پیامدای بدی درست میکنه ..بهتره اعتماد رو از اینجا در خانواده شروع کنیم:

یک:وقتی کاری رو به یکی از اعضای خانواده سپردیم به این فکر کنیم که مطمئنا انجامش میده ..

دو:همیشه احتمالات رو در نظر بگیریم

سه:وقتی داریم به اعضای خانواده اعتماد میکنیم باید همه ی تفکرات منفی رو کنار بذاریم چون اگر قرار باشه به طرف بگیم تو نمیتونی غیرممکنه و این حرفها اون هم شکسته میشه  ..

چهار:وقتی به شخص میگید و کار رو به اون میسپارید برای اینکه نتونه کار رو موفق انجام بده براش راحتی اون بعضی کارها رو انجام بدید .. ولی نذارید بفهمه ..

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 31 / 1 ساعت: 14:44

به نام خدا ..

جلسه نهم .. اعتماد بخش اول

خب از وقفه طولانی بین جلسات معذورم یه سری کار اتفاقی پیش اومد و درگیری مسائل دانشگا ..

اما بحث این جلسه خیلی مهمه میشه گفت مهمتر از جلسات قبل حتی بیشتر و بیشتر اعتماد بحثیه که زیاد توی زندگی روزمره ما پیش میاد یعنی به واقع ما در موقعیت های زیادی قرار می گیریم که بحث اعتماد کردن در اون شعله ور میشه اما همیشه جواب هایی که برای بحث شیرین اعتماد کردن بیان میشه جوابهایی هست که اعتماد رو به انزوا می بره یعنی بجای اینکه اعتماد تعریف بشه کاملا محو میشه و این بزرگترین اشتباه یه فرد محسوب میشه ..یعنی میتونم اینو با اطمینان کامل بگم که اعتماد یکی از مهمترین مبحث های زندگی فردیه و هرچی جلسه داشتیم تاحالا میتونه زیر سایه اعتماد سنجی حرکت خودش رو ادامه بده ..

اما از توضیحات اضافه بپرهیزیم ..شاید تاحالا واژه اعتماد رو زیاد شنیدین که میگن فلانی به فلانی بی برنامه اعتماد کرد ..!!! یا به شما بگن بی معنیه اعتماد کردن به دیگران و یه چیزهایی شبیه به این که متاسفانه زیاد هم شنیده میشه ولی من بحث اعتماد رو اینطوری شروع میکنم .. خداوند وقتی حضرت ادم را روح زندگی عطا کرد به اون اعتماد کرد و اون و همسرشون رو توی بهشت ازاد کرد .. حضرت ادم چه مشکلاتی براش پیش اومد کاری ندارم ولی بعد از اون همه مشکل و بخشش توسط خداوند بزرگ بازهم برای ادامه زندگی روی کره ی خاکی خدا به حضرت ادم اعتماد دوباره ای کرد پس این نتیجه رو میشه گرفت که خدا هم بحث اعتماد رو خیلی اهمیت میدن .. در زندگی روزمره ما ادمهای بسیاری سر راه قرار میگیرند که دارای اهمیت رابطه ای متفاوتی هستند ولی برخی افرادی هم هست که باید اعتماد بیشتری نسبت به بقیه به اونها داشت گاهی حتی گفتن اینکه به اونها اعتماد داریم کلی شادشون میکنیم اما فقط گفتن یه جمله کافیه ..؟؟؟؟ مسلما نه .. من وقتی بتونم به پدر خودم اعتماد کنم یعنی تمام اتفاقایی که قراره در زندگی بیفته را با اطمینان کامل حتی اگر اشتباه باشد رو به پدر واگذار کردم بذارین یه مثال ساده تر بزنم (مادر بیشتر وقت خودش را در منزل سپری میکنه طبیعتا همه ی ما غذا رو وظیفه ی تعریف نشده ی مادر میدونیم پس با اعتماد به اینکه مادر غذا رو سر وقت حاضر میکنه زندگی رو از پی میگیریم یعنی اینکه ما در طول روز صبحانه ناهار و شام اماده ای داریم .. ) این بدین معناست که باداشتن اعتماد به اماده بودن غذا توسط مادر داریم بقیه کارها رو خودمون انجام میدیم پس خیلی خوب میشه اگر این طرز اعتماد را در همه ی کارهای خودمون داشته باشیم مخصوصا برای کسانی که برای ما حداقل نسبت به دیگران اهمیت بیشتری دارند برای مثال .. پدر،مادر،برادر،خواهر،فرزند،دوست نزدیک،وکسانی که برای خودشمادارای اولویت هستند..البته اعتماد داشتن به شخص فقط مد نظرنیست ما ایه های قرآنی زیادی داریم مبنی بر اینکه خداوند بزرگ معنی اعتماد را با تعاریف متفاوت بیان نموده اند مثلا ایمان داشتن به خدا و وعده های او .. برای دعا کردن کافیه اعتماد زیادی که خدا نسبت به ما داره و به ما اجازه زندگی و حیات داده رو به خودش داشته باشیم دنیا رو میتونیم در دست بگیریم ..

ادم راحت نمیتونه اعتمادکنه یعنی نمیشه که راحت به هرکس اعتماد داشت ولی وقتی قانونمند عمل کنیم اعتماد داشتن خیلی شیرین خواهد بود ..

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 17 / 1 ساعت: 13:28

خب سلام عرض میشه خدمت دوستان ..

یه نمونه داستانی که خودم نوشتم رو توی ادامه مطلب همین پست پیوست کردم میتونید دانلود کنیدو بخونیدش ..

خواهش میکنم که به موضوع داستان کار نداشته باشید و ماجرای داستان رو دنبال کنیدنتیجه ای که شما از داستان میگیرید مهمه ..

 

ذهنی موفق ...ادامه مطلب
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 5 / 1 ساعت: 20:56

به نام خدا

جلسه هشتم .. انتقاد پذیری ..

سلام دوستان عزیز امروز من یک موضوع جالب رو انتخاب کردم و چون نزدیک عید هم هست دوست داشتم این موضوع رو بیشتر و بهتر بیان کنم ..

چند وقت پیش با یکی از دوستانم درمورد نو شدن سال و رسیدن یه سال جدید صحبت میکردیم که گفتن سال جدید یه سال مثل همه ی سالهای گذشتس .. و هیچ فرقی نداره .. خب متاسفانه عیب بزرگ ما اینه که اصلا حرف قبول نمیکنیم .. انتقاد هم که اصلا نمیپذیریم .. جز خودمون کسی حرفش درست نیست .. و همیشه باید بقیه حرف ما رو تایید کنن ولی این نکته یادمون نیست

(درست همونطور که خودمون با بقیه برخورد میکنیم .. بقیه هم با ما برخورد میکنن) پس انتظار بی جا داشتن سهل و غیر ممکنه وقتی خودما نمیتونم حرف بقیه رو قبول کنیم پس قبول کردن حرف ما هم دقیقا عین حرف اونا غیر ممکن میشه .. ولی برای اینکه این غیر از کنار ممکن کنار بره یه کار میشه کرد انتقادپذیر باشیم ..  انتقاد های مثبت رو باید بگیریم نه اینکه در هر موقعیتی که قرار رفتیم انتقاد هایی که باز گو میشه رو قبول کنیم .. این اشتباهه .. من در جواب دوستم گفتم سالی که من در اون خودم جهشی انجام بدم یه سال جدید میشه وگرنه که هیچ سالی نمیتونه جدید باشه .. اینکه سال چطوری نو بشه به من و نوع دید من به این سال جدید ساخته میشه .. به عنوان مثال (سال 92 بد ترین سال زندگی من بود ..چرا..؟ چون بهترین دوستم رو ازدست دادم .. جواب:خب دوستت فقط 40روز از سال 92 رو گرفت پس باقی سال چی..؟ همیشه جوابی نیست .. (نمیدونم) این جواب سوال دوم ماست) اگر یه ذره فکر کنیم هرسالی که بد باشه باعث اون خود ماییم و کسایی که توی زندی درجه یک ما هستن ..

پس یه نتیجه گیری کلی .. یه دیدگاه تغییر دادن یک عمر زندگی رو تغییر میده ..

 

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 28 / 12 ساعت: 16:14

 

به نام خدا

جلسه هفتم .. ارتباط ..

خب اول از هرچیزی باید بگم که عید رو پیشاپیش تبریک میگم من از اون دسته ادمهایی هستم که دوست داره همیشه لحظه شماری کنه و به همین دلیل لحظه شماری عید رو خیلی مهم تلقی میکنم .. پس از امروز تا عید سال نو فقط به تدبیری 3 روز مونده ..

اما اگه از لحظه شماری برای عید بگذریم من یه موضوع جالب رو برای این جلسه در نظر گرفتم که زیاد با عید هم مداخله داره عید های ما معمولا با این موضوع رونق بیشتری میگیرن ولی من فعلا موضوع رو برای رسیدیگی به خودمون انتخاب کردم بعد دیگران ..

خب پیوست به جلسات قبل نکاتی راجه به خودمون و ارجاع به خودمون بیان کردیم که اصولا چون مطالب گاها زیاد هست همیشه فقط اولش خونده میشه واسه همین اگه یه چند دقیقه رو برای خوندن مطالب صرف کنین اتفاقی نمی افته تازه خیلی هم بدرد میخوره .. خب اتفاق جالب توی زندگی اکثر ماها وقتی میوفته که خصوصیات یه ادم جال رو داشته باشیم ..؟؟؟ امام این ادم جالب چه نوع شخصیتی داره .. من شیش جلسه رو درمورد ادمی که میتونه جالب باشه توضیح دادم ولی به اختصار که خودم همیشه میگم مهمترین بحثی که باید بهش پرداخته بشه احساسات هست .. ولی از گزینه های اضافه بگذریم ارتباط یعنی چی .. اصولا ارتباط رو همه میدونن یعنی برقراری رابطه بین یکسری چیز .. این چیزها میتونن هرنوع وسیله یا حتی انسان باشن .. اما من میخام فعلا ارتباط رو با خودمون برقرار کنیم .. گاها نیازه به قلب رجوع کنیم .. علایق رو از قلب ببینیم .. احساسات رو درونش کنترل کنیم .. خودمون رو باز بینی کنیم ..به مغزمون مراجعه کنیم اتفاقاتی که داره انالیز میکنه رو ببینیم بریم درمورد نحوه برقراری ارتباط با مغز رو بررسی کنیم بفهمیمش ما بغیر اینکه باید دیگران رو خوشحال کنیم اول باید خودمونو سمت خودمون جذب کنیم خیلی مریضیها از اینکه ادم نمیتونه خودش رو درک کنه به وجود میاد ..(مانند افسردگی) .. اصولا دنبال توجه دیگرانیم که فکر میکنیم تا کسی دور ورمون نباشه مریض میشیم .. ولی وقتی تنهاییم تا پیش خودمون نباشیمو نتونیم با خودمون به نحو احسنت ارتباط داشته باشیم مریض میشیم .. این میشه دلیل مهم بیماری های لاعلاج .. کسی که موفق میشه به غیر شیش جلسه قبل میتونه هر وقت که بخاد با نقاط مختلف بدنش و حتی روحش ارتباط برقرار کنه .. یه نکته مهم هم توی بحث ارتباط .. ارتباط داشتن با افکاره ..

من با یه مثال بحث رو تموم میکنم .. وقتی فوتبالیست موقه زدن ضربه یک پنالتی حساس با تفکراتش ارتباط نداشته باشه سپس احساساتش رو کنترل نکنه .. هدفش از این ضربه رو ندونه موفق نمیشه  ..زندگی عین زدن ضربه پنالتی میمونه که باید از هرلحاظ بررسی بشه بعد به هدف نزدیک شد ..

عید پیشاپیش مبارک موفق باشید

 

 

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 26 / 12 ساعت: 16:42

به نام خدا ..

سلام دوستان جلسه امروز با موضوع شناختن عقاید و علایق خودمون هست ..!!

تا به حال در مورد اینکه چه علایقی داریم فکر کردیم ..؟

چند نفر رو با علاق و عقاید خودمون به طرف خومون کشیدیم ..؟

چند نفر به خاطر عقاید و علایق ما از ما دور شدند ..؟

و ...

ولی سوالهای بالا زیاد مهم نیست چون یک سوال خیلی مهم برای ما پیش می اید ..:

اصلا ما چه عقاید و علایقی داریم ..؟ مهمترین سوالی که پیش می اید همیشه سوالی است که بی جواب می ماند.. ما بارها مورد سوال قرارگرفته شده ایم ولی به قطع یقین سوالی که جوابش را نداریم میگوییم حالا وقتشو ندارم ..!! بذار بعدا وتش نیست ..!! الان نمیشه جواب چنین سوالاتی رو داد .. !! و از این قبیل پاسخ هایی که سر و ته ندارند و هیچ وقت هم به نتیجه نخواهند رسید .. ما هنوز نمیدانیم علایقی ه داریم چه هستند .. اگر بدانیم این را مورد شکاف قرار نمیدهیم ایا علاقه و عقیده من صحیح است ..؟ برای شناخت خودمون نیاز داریم بفهمیم علاقه من به چیه ..؟؟؟؟ عقیده من چیه ..؟؟؟؟ علاقه مختص شخص .. میوه .. طرف حرف زدن .. غذا خوردن .. و نوع برخورد نیست ..بلکه نیم گسترده ای از علایق بر میگرده به اینکه من در هدف خودم چه چاشنی هایی را باید استفاده کنم .. علاقه من به راه رفتن برای رسیدن به هدف چیه ..؟ هدف من چقد باعث ایجاد نگیزه و علاقه بیشتر به زندگی من میشود ..؟؟ اینها سوالاتین که وقتی به انها فکر کنیم بی جواب میماند .. ما همیشه خودمان را ارجع ترین فرد میدانیم ولی نمیبینیم دیگری با اینکه چیزی ندارد به هدفش میرسد .. اما ما همیشه درجا میزنیم و به بن بست برخورد میکنیم .. چون هنوز علایق خودمون رو نشناخته ایم .. اما عقیده .. عقاید بخش مهم دیگر زندگی فردی است .. پاها با یک عقیده نابجا شخصی را از خودمان طرد کرده ایم .. شخصی را با یک عقیده جذاب جذب کرده ایم .. اما وقتی ازما سوال می شود خب عقده هات رو شرح بده ..؟؟ با صورتی پر از علامت های تعجب درهم و علامت سوال های زیاد مواجه میشویم .. عقیده داشتن به اینکه علاقه من به هدفم پاک و سالم است مهم ترین جوابی است که میتوان در مورد سوالات بالا جواب داد .. عقیده داشتن به رسیدن به علاقه .. و علاقه نحوه تعیین هدف است ..

این دو موضوع باهم معنا پیدا میکنند .. برای شناخت عقاید و علایق گاهی اوقات ساعتها وقت صرف میشود و گاهی اوقات دقیقه ها .. در برخی افراد سالها .. بیاید در جمع تفکرات خودمان به خودمان این امید را بدهیم که من تنها کسی هستیم که علاقه خودم به ابزار مهم رسیدن به هدفم را میدانم و عقیده دارم هدفم پویا و مورد دست یافتن است .. چون وقتی که دیگر نباشیم نه علاقه ای اهمیت دارد نه عقیده ای برای رسیدن ..

موفق باشید ..

اگر در بین حرفها و مطالب به واژه ای با غلط املایی مواجه شدید منوببخشید چون با عجله مینویسم ..

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 21 / 12 ساعت: 15:02

به نام خدا ..

بخش پنجم .. مدیریت..

سلامی دوباره خدمت دوستانی که تا اکنون مطالب رو دنبال کردن ..

از اینکه یک وقفه کوتاه بین بخش چهار تا پنج پیش اومد خیلی عذر میخام ..یکسری مسائل درسی باعث ایجاد چنین اختلالی شد .

خب اما با گذشتن از بحثهای اضافه .. درمورد موضوع این جلسه که یک موضوع بسیار مهم در زندگی ماها هست قراره تبادل نظر کنیم اما یک خواهش دارم اینکه دوستان اگر مقدور هست و میتونید توی نظراتی که مینویسید درمورد مطالب هم نظراتی بدید یا بهتر بگم پیشنهاداتی بفرمایید ..

اما با پیوست به جلسات قبل یک توصیف اختصار درمورد جلسات قبل بیان میکنم ..

ما در جلسه اول و دوم درمورد خودمون بحث کردیم اینکه بهترین کسی که موفق میشه کسیه که برای خودش وقت داره .. و مثالایی هم زدیم ..

در جلسه سوم درمورد امر مهمی همچون احساسات حرف زدیم و طریقه کنترل کردن اون رو بیان کردیم ..

جلسه چهارم هم درمورد برنامه ریزی بود که متاسفانه در زندگی شخصی،ما دچار کمبود برنامه ریزی شدیم ..

و اما بعد از اون مسائل میرسیم به بحث خیلی مهم مدیریت .. شایدبرای شما سوال پیش بیاد مدیریت چی ..؟مگه جلسات قبل که بیان شد مدیریت درش قرار نداشت .. پس چرا این مدیریت خودش باید یک جلسه مجزا داشته باشه ..؟ و سوالاتی از این قبیل .. لازم به ذکر هست که توی زندگی فرد مدیریت های زیادی وجود دارد ازجمله مدیریت احساسات و برنامه ریزی ولی بحث امروز مدیریت کامل زندگی هست .. ما اکثر فقط مدیریت خاصی توی زندگی ایجاد می کنیم یعنی روی تماما مسائل زندگیمون مدیریت نداریم و این میشه بحثی برای شکست برنامه ریزی و احساسات .. ما گاها یادمون میره که در یک برهه زمانی مدیر یک بخش از زندگی هستیم ..!! شاید پیش بیاد بگیم من توی خانواده مدیر هیچ جا نیستم ..!!! یعنی وقتی اسم مدیر خانواده به گوش میرسه ما قطعا سمت پدر و مادر میریم .. ولی مدیریت خودمون فراموش میشه ..وقتی ما بتونیم زندگی خودمون رو مدیریت کنیم ساعت ها وقت بیکاری ساعت ها وقت کاری و ساعت ها وقت استراحت همچنین شلوغی خواهیم داشت .. مهمترین مدیریتی که باید بهش رسیدگی کرد مدیریت وجود شخصیتی خودمونه .. ما اصولا به فکر این نیستیم که شخصیتمون ممکنه در هر زمانی که توی اون قرار داریم یه ایرادی داشته باشه .. مثلا یک مدیر روابط عمومی شرکت بزرگی رو در نظر بگیریم .. اون باید با یکسری متد خاص مدیریت شخصیت با افراد مختلف سرو کله بزنه ..؟ یعنی فکر کنیم ما جای اون قرار داریم ولی میخایم شخصیت ازاردهنده خودمون رو مدیریت کنیم .. ولی نیاز به یکم برخورد خوب و وقت دادن به این شخصیت لجوج هست ..

نتیجه گیری .. مدیریت بخش عمده ی ان باید صرف شناخت خودمون موهبت های خودمون و استعداد های خودمون باشه تا بتونیم دیگرانو هم در مراحل بعد درک کنیم ..!!!

 

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 20 / 12 ساعت: 17:18

به نام خدا

جلسه چهارم .. برنامه ریزی ..

خب سلامی دوباره دوستان . ما تا الان سه جلسه پشت سر هم برگذار کردیم که در هر جلسه راجع به  موضوعاتی بحث کردیم ..

یکسری از دوستان پیام داده بودند که منبع این مطالبو بگم ولی باید به اطلاع برسونم که منابع این مطالب از یک جای واحد گرفته نشده و تماما متعلق به ذهن خود من و ارتباطاتی که من روزانه با اونها سر و کار دارم هست پس دیگه از این پیام ها ارسال نکنید ممنون .. !!

خب و اما جلسه چهارم .. ما در این جلسه به نحوه برنامه ریزی مختصر بحث میکنیم یعنی برنامه ریزی جامع ولی در زمان خیلی کم ..

یک ادم با تفکر خلاق اصولا طی اتفاقاتی که رخ می دهد برنامه های خودش را میریزد ولی ما اصلا از این اتفاقات نه درس میگیریم !!! و نه اونها را برنامه ریزی میکنیم و این را میگذاریم به پای این که خسته ایم !!! اتفاقات غیر قابل کنترل هست .. !! و یا اینکه ما شرایط لازم برای برنامه ریزی را نداریم ..!! خب واقعا میتوان با یک برنامه ریزی ساده این افکار را ازبین برد ..!!! چگونه اگرما بتوانیم صبح روز اولی که از خواب بیدار میشویم کلیه اتفاقات روز را برنامه ریزی کنیم مشکل ما تا حدودی با بی برنامگی ها و یکنواختی ها حل می شود .. ممکن است برای ما پیش بیاید که اتفاقات غیر قابل پیش بینی را تجربه کنیم یعنی عین این سوال مطرح می شود ..(اگر اتفاقی خارج برنامه رخ داد چی جوابت چیه؟)خب جواب این سوال سادست ما وقتی برنامه خودمان را بهم بندی میکنیم همیشه چیزهایی که پیش رو داریم را در برنامه جای می دهیم یعنی عملا اصلا برای اتفاقاتغیر منتظره وقتی نداریم ..!!! دقیقا اینجا نقض صورت میگیرد لازم به ذکر است حدیث حضرت علی (ع)مرتبط با این مبحث رو بیان کنم که میفرمایند (در لحظه زندگی کنید که باز گرداندنی نیستند) ..پس وقتی ما بین زمانهایی که در دستمون هست یک وقت خالی را برای اتفاقات غیر منتظره قرار دهیم مشکل حل می شود ..!!! اما ممکن است سخت بنظر بیاید درواقع ما در وحله اول فکر میکنیم غیر ممکن است !!! بلکه اینگونه نیست منظور از اینکه برای اتفاقات غیر منتظره هم وقت داشته باشیم این است که وقتمان را گونه ای بهم بندی کنیم که اگر اتفاق غیر منتظر رخ داد منتظر ان باشیم نه یکجا روی یک صندلی بنشینیم و منتظر اتفاقی باشیم این اشتباهه !!! در حین انجام کارمان و با در نظر داشتن احساساتمان که طی جلسه قبل بیان کردیم باید کنترل داشته باشیم وقتی بتوانیم برنامه روزانه را بهم بندی کنیم اروم اروم برنامه وسعت بیشتری پیدا میکند و میتونا ان را به هفته ماه سال و حتی ده سال !!! ادامه داد اینگونه موفقیت دست یافتنی است برنامه ریزی تنها اتفاق مثبتی است که در زندگی هیچکدام از ما جای بخصوصی ندارد ..

نتیجه گیری اینکه اگر طی روزهای مختلف یک دفترچه یادداشت و یک قلم بسیار هزینه ای ارزان دارد پس با تهیه این دوتا میشه برنامه هانمون رو مکتوب کنیم تا کل روز با ارامش بیشتری به ادامه زندگی بپردازیم ..

موفق باشید

 

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 14 / 12 ساعت: 2:27

 

 

به نام خدا ..                             

 

 

 

جلسه سوم ..

خب ما در دو جلسه قبل مقدمه ای بر اینکه از کجا باید شروع کنیم به یکسری نتیجه رسیدیم که پیوست در این جلسه مختصرا به اونها اشاره میکنیم ..

1.ما باید در مرحله اول درک دیگران را تا مدتیکنار بگذاریم ..

2.مرحله دوم سعی کنیم به خودمون اهمیت بدیم ..

3.سعی کنیم برای مدتی با خودمون راز و نیاز کنیم

اما در جلسه سوم و بعد این قراراست مباحث را بیشتر باز کنیم یعنی به موشکافی خودمون بپردازیم ..

ولی هر جلسه که بعد از جلسه سوم برگذار میشه یه موضوع خاص رو تبعیت میکنه و این جلسه موضوعش احساسات هست ..

ما همیشه پیش خودمون فکر میکنیم که ادمی پر از احساسات هستیم ..؟! کسی که خیلی دلش میسوزه ..بلااستثنا همه ما همینطوری فکر میکنیم کمتر کسی به این نکته جواب رد میده که بگه من بی احساسم حتی قاتل ..!! اما ایا این درسته ..؟یعنی این ماجرا قابل قبوله که حتی قاتل هم خودش رو با احساس تلقی کنه ..؟ مسلما نه ولی ما کاری به قاتل بودن شخصی نداریم .. یعنی اینکه کسی با احساس هست یا نه به ما مربوط نمیشه .. ما حدالامکان بسته به شرایطی که درش قرار داریم باید احساسات خودمون رو بروز بدیم .. ما اصولا سعی میکنیم همه جا یک نوع احساسات نشون بدیم ... توی مهمونی رسمی..!! توی مهمونی خانوادگی ..!! بین جمع دوستان ..!! توی دانشگاه .. !! ولی بازهم ایست .. این حرکت هم اشتباهه .. ولی چرا ..؟

بروز احساسات نقش بسزایی در نشون دادن خلاقیت ذهن ما داره ..؟ چطور ..؟؟؟!!!

وقتی ما بتونیم در مواقع مناسب قدرت جلوگیری و حمله احساسات رو داشته باشیم ذهن ما روی احساسات چیره میشه .. یعنی درواقع طبق دستور احساسات ما فعال و غیر فعال میشه .. باید برای هر بخش و موقعیتی ک در ان قرار داریم یه برنامه خاص بریزیم خواهیم دید که طی یه موقعیت اندک سریع قدرت واکنش بالایی پیدا میکنیم ..!! یعنی میتونیم وقتی توی جلسه رسمی هستیم احساسات مخصوص خودش رو بروز بدیم .. و وقتی توی جمع خانواده هستیم احساسات مختص به خودش .. و حتی حین قرار گرفتن در دو مکان مختلف احساسات رو هر لحظه تغییر بدیم .. !!

پس با یه برنامه ریزی برای تصمیم گیری و تمرین موضعی چند وقتی میتونیم خیلی از احساسات رو متناسب با مکان مشخص تغییر بدیم ..این موضوع رو با یه مثال می بندم ..ما توی موقعیتهای احساسی زیادی قرار میگیریم .. نمونش وقتی توی دفتر کارمون احساساتمون جریحه دار بشه وقتی توی موقعیت منزل قرار بگیریم خانواده اسیر شکست احساسات ما مشین ..؟

یعنی اینجا تداخل شدیدی رخ داد .. یعنی ما دوتا از احساسات رو قاطی کردیم .. پس یادمون نره هر مکان احساسات خاص خودش رو میطلبه ..

موفق باشید ..

 

ذهنی موفق ...
ما را در سایت ذهنی موفق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : Allen Wildon drallenwildon بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 11 / 12 ساعت: 1:28